مدیریت فرایندهای کسب‌وکار از شعار تا واقعیت

در تمامی کسب‌وکارها (Businesses) یکی از اساسی‌ترین راه‌های پیشبرد استراتژی‌ها و یا دستیابی به اهداف، شناخت صحیح و به‌روز مجموعه فعالیت‌های در جریان است. بیان چنین جمله‌ای در هر مجموعه‌ای، قطعاً توافق تمامی نفرات را در هر سطحی دریافت می‌نماید اما شناخت به‌تنهایی کاربردی نخواهد داشت. شناخت، آغازگر تغییرات و به بیان بهتر بهبودهای اساسی در هر کسب‌وکاری است. ابزاری کاربری در مسیر شناخت و در ادامه بهره‌برداری از آن در جهت بهبود فرایندهای کسب‌وکار، مفهوم مدیریت فرایندهای کسب کار یا به اختصار BPM (Business Process Management) است.

بسیاری از کسب‌وکارها، در مسیر مدیریت فرایندهای خود، انحرافی عظیم را تجربه می‌کنند که نتیجه آن، بی‌اثر شدن تأثیرات شناخت فرایندها و در ادامه اجرای فعالیت‌ها به همان شکل قبلی خواهد بود. یکی از عوامل اصلی انحراف، اشتباه در نگرش به BPM است. بسیاری از کسب‌وکارها از مفهوم BPM جهت شناسایی نقاط قوت و ضعف فرایندها استفاده نمی‌نمایند، بلکه به‌صورت ناخودآگاه، آن را به‌عنوان ابزاری در جهت تأیید و صحه‌گذاری بر نحوه عملکرد کنونی خود در نظر می‌گیرند. به‌صورت خلاصه BPM را می‌توان شناخت وضع موجود (As-Is) و تحلیل آن، سپس شناسایی وضع مطلوب (To-Be) و در نهایت شناسایی اقدامات موردنیاز در جهت دستیابی به وضع مطلوب دانست. شناسایی وضع مطلوب کسب کار وابسته به عواملی از قبیل نوع کسب‌وکار، نتایج تحلیل وضع موجود، مصاحبه با نفرات درگیر در فرایندها، مأموریت، استراتژی و اهداف سازمان و همچنین به‌کارگیری مدل‌ها و سناریوهای مرجع فرایندی است.

زمانی که کسب‌وکاری به مرحله حرکت به سمت بهبود فرایندها می‌رسد، مقاومت در برابر تغییرات به‌عنوان مانعی بسیار بزرگ ‍‍‎‎‌‌بر سر راه بهبود نمایان می‌شود. همین مقاومت است که باعث تغییر در وضع مطلوب شناسایی شده و همچنین تغییر در اقدامات موردنیاز در مسیری می‌شود که بر بهینه بودن وضع موجود صحه‌گذاری شود پس از مدتی وضع مطلوب نمایانگر همان وضع موجود شده و مدیریت فرایندها در حد برخی فرم‌های کاغذی و یا حتی سیستم‌های موازی بلااستفاده خلاصه می‌شود. در این لحظه اشتباه دوم در مسیر مدیریت فرایندها رقم می‌خورد و آن ریشه‌یابی اشتباه علت مقاومت در برابر تغییرات است.

مدیریت فرایندها امری کاملاً تعاملی است و بدون توجه به نفرات اصلی هر فرایند قابل‌اجرا نخواهد بود. به‌عنوان‌مثال درصورتی‌که در جهت تحلیل و بهبود فرایندهای حوزه تأمین، بخش خرید به‌عنوان مالک فرایند در رابطه با نحوه عملکرد بخش انبار تصمیم‌گیری نماید و بدون دریافت نظرات بخش انبار، اقدامات موردنیاز شناسایی شود، مقاومت بخش انبار در اجرا دور از ذهن نخواهد بود.

در جهت شناسایی وضع مطلوب توجه به چند نکته زیر می‌تواند بسیار راهگشا بوده و از روبرویی با مقاومت‌های مرحله اجرای اقدامات جلوگیری نماید:

  • در هر بخش نفرات کلیدی فرایندها شناسایی شود.
  • با استفاده از نمودار RACI ارتباط بین نقش‌ها و وظایف در هر فرایند یا حوزه فرایندی شناسایی شود.
  • از تمامی نفرات کلیدی بر اساس نقش آن‌ها در فرایند مصاحبه شود.
  • مصاحبه از هر فرد باید به حدی ادامه یابد که کلیه نظرات و ایده‌ها استخراج شود. (اصطلاحات اشباع نظرات صورت گیرد)
  • مدل‌های فرایندی مرجع به‌صورت کامل بررسی شود، اما عملیات منحصربه‌فرد هر کسب‌وکار نیز باید موردتوجه باشد. در چنین شرایطی Best Practiceها کمک مؤثری جهت تحلیل موضوعات خواهند بود.
  • در مواردی که امکان اختلاف در نظرات وجود دارد، تمامی نفرات کلیدی صاحب‌نظر طی جلسه یا جلساتی گرد هم آمده و تا زمان رسیدن به اجماع، اقدامات بهبود نهایی نشود.
  • جلسات بازخوانی اقدامات علی‌رغم زمان بر بودن برگزار شود زیرا بسیاری از مغایرت‌ها در همین مرحله شناسایی می‌شود.
  • در نهایت تعهد مدیریت ارشد اخذ شود. این امر می‌تواند به‌صورت انتشار اطلاعات در کل مجموعه و یا برگزاری جلسه‌ای با حضور تمامی نفرات کلیدی در هر سطحی و اعلام تعهد صریح مدیریت ارشد انجام شود.

در پایان توجه به این نکته ضروری است که عدم موفقیت در اجرای مفهوم مدیریت فرایندهای کسب‌وکار، در بسیاری از مواقع به علت اشکالات در پیاده‌سازی است و نه مقاومت افراد در برابر تغییرات یا فرهنگ سازمانی. با دقت در انتخاب تیم تحلیل و پیاده‌سازی BPM می‌توان مهم‌ترین گام را در جهت تبدیل مدیریت فرایندهای کسب‌وکار از شعار به واقعیت طی نمود.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شرکت مدیریت هوشمند Dexiro می باشد. - powered by Enfold WordPress Theme